شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری) نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی
شهر مدیـنه غـرق شـادى بود آنشب آکـنـده از بـانـگ مـنـادى بود آن شب
آنشب شفـق آئـینهدار لطـف حق بود چـشـم انـتـظار جـلـوۀ نص عـلـق بود
آن شب قلم،شمشیر خود را تیزمیکرد پـیـمـانـه انـدیـشـه را لـبـریـزمیکـرد
آن شب مـنادى داد عـدل وداد میزد بـیـن زمـیـن وآسـمـان فـریـاد مـیزد
کاى اهل عـالـم قـلـب عالم منجلى شد نـاممـحــمّـد زنـده ازنـام عــلـى شـد
ماه رجـب را عزم جولان سازگردید یعـنى گـره از کار رجعـت بازگردید
بــایـد زمـــان آئــیــنـهدار رازگــردد درهـاى رحـمت بررخ ما بـازگردید
بـاید سـحـرشـعـر طلوع فـجـر خواند بـهـر سـپــیـده، آیـههـاى قـدرخــوانـد
اینـک شـکـوه عـلـم را تـفـسـیـربـایـد کـلـکقـضا را قـدرت تـحـریـربـایـد
آلالـه بـایـد بــاده، در پـیـمـانـه ریــزد گـلواژههـا در مـقـدم جـانـانـه ریــزد کامشب شب مرگ غم ووقت سروراست هـنـگـامـۀ آزادى و مـیـلاد نـور است
جولان جشن پنجـمین مولاست امشب عـید عـلـوم کل ما فـیـهـاسـتامـشـب
امشب شب پـیدایش بحرالعـلـوم است آکنده از شور و شعف،قلب عموم است خورشید علم از شهریثرب سرزد امشبارض و سما،فریاد شادى بر زد امشب
ماه جـمـادى عـزم رفـتـن سـاز کـرده دریـاى هـسـتـى را سـراپـا نـاز کرده
آئـیـنـهدارنـهـضت فـرداسـت امـشـب میـلاد پیک روزعـاشـوراست امشب
هـنگـامـۀ شـادى زین الـعـابـدین است مـیـلادمـسـعـود امام پـنـجـمـیـن است
آمدبهدنیـا آنکه نـامـش جـاودانىست روشـنـگـرآئـیـن وراه زنـدگـانىست
آمـد بـه دنـیـا مـظـهـر یـکـتـاپـرسـتـى احـیـاگـر دیـنخـدا در مُـلـک هـسـتى
آمد بـه دنـیـا تـشـنـۀ جام مـحـمد(ص) همفکر و همآئین و همنام محمد(ص)
از کـوشـش او دین حـق پـایـنده گردد از دانش او عـلـم و دانش زنـده گردد
احمدبه وصفـش باعلى تـفـسیر گوید زهـرا زیـمن مـقـدمش تـکـبـیر گـوید